محل تبلیغات شما
آتـــــش بگیر تا که ببینی چه می کشم احساس سوختن به تماشا نمی شود بی تو شکوفه های سحر وا نمی شود بازآ که شب بدون تو فردا نمی شود قفل دری که بین من و دست های توست در غایت سیاهی شب وا نمی شود ورد من است نام تو، هرچند گفته اند شیرین دهن، به گفتن حلوا نمی شود عشق من و تو قصه تلخ مصیبت است می خواهم از تو بگسلم اما نمی شود ای مرگ همتی که دلِ دردمندِ من دیگر به هیچ روی مداوا نمی شود آتـــــش بگیر تا که ببینی چه می کشم احساس سوختن به تماشا نمی شود قلبی که همچو مشعل

احساس سوختن به تماشا نمی شود

ناامید،خسته،زخمی

آهای رویاتر از رویا

نمی ,تو ,تماشا ,سوختن ,های ,آتـــــش ,نمی شود ,سوختن به ,به تماشا ,احساس سوختن ,تماشا نمی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها